ثبت آرزوها
ثبت آرزوهای خود
یه رفیق داشتم قبلنا اسمش یاسین بود.خیلی دوسش داشتم وقتی باهاش حرف میزدم غم دنیا رو فراموش می کردم بس که باهاش می خندیدم. ولی نامرد دلمو شکست سر چیزای مسخره...بهم گفت برم برای همیشه...الان دلم براش تنگ شده خیلی هم تنگ شده.خبری ازش ندارم.کاش فقط می فهمیدم که خوبه... نظرات شما عزیزان: دو شنبه 19 خرداد 1393برچسب:, :: 19:2 :: نويسنده : yasin
پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||||
|